قابلمه کاری کردن (اَ شی دَ) در اصطلاح زرگرها، ورقۀ نازک از فلز روی چیزی کشیدن. روکش کردن. آب طلا یا نقره دادن. مطلا کردن. مفضض کردن، و مجازا به معنی سعی کردن و کوشش ادامه... در اصطلاح زرگرها، ورقۀ نازک از فلز روی چیزی کشیدن. روکش کردن. آب طلا یا نقره دادن. مطلا کردن. مفضض کردن، و مجازا به معنی سعی کردن و کوشش لغت نامه دهخدا